مرگ را دانم ولی
در میانهٔ آن اسپاسم سخت که بودم، مرگ را حس کردم. خیال میکردم که تا صبح زنده نمیمانم و به خواهرم هم گفتم.
خبر نداشتم که مرگ منتظر بابا ایستاده و قصد بردن من را ندارد.
در میانهٔ آن اسپاسم سخت که بودم، مرگ را حس کردم. خیال میکردم که تا صبح زنده نمیمانم و به خواهرم هم گفتم.
خبر نداشتم که مرگ منتظر بابا ایستاده و قصد بردن من را ندارد.