وبلاگ پادراز

وبلاگ شخصی مانی رضوی‌زاده

وبلاگ پادراز
  • منزل
  • ردّ پا
    • بیوگرافی من
    • درباره پادراز
  • کشف این هفته
    • کشف‌های قبلی‌
  • پایکوبی
  • تماس با من
  • منو

انتخابات بدون حادثه برگزار شد

توسط مانی ۱۳۸۸/۱۲/۰۷ همین‌جوری ۲۰ دیدگاه

پاهایی در تاریکی

عکس از فوتو دات نت

انتخابات بدون حادثه برگزار شد؛ ساعت هشت صبح روز یکشنبه صندوق چوبی آرا را در میدان گذاشتند. شش سرباز از آن محافظت می‌کردند. رأی دادن کاملاً آزاد بود. آئورلیانو که تقریباً تمام روز را در کنار پدرزن خود ماند تا مراقب باشد کسی بیشتر از یک بار رأی ندهد، متوجه موضوع شد. ساعت چهار بعدازظهر با نواختن چند طبل در میدان پایان انتخابات اعلام شد و دون‌آپولینارمسکوته صندوق آرا را لاک و با مهر خود، ممهور کرد. همان شب، هنگامی که با آئورلیانو دومینو بازی می‌کرد، به گروهبان دستور داد لاک و مهر صندوق را بشکند و آرا را بشمرد. تعداد آرای آبی‌رنگ و قرمز رنگ تقریباً با هم مساوی بود، ولی گروهبان فقط ده ورقهٔ قرمز رنگ در صندوق گذاشت و بقیه را با ورقه‌های آبی‌رنگ پر کرد. سپس صندوق را بار دیگر لاک و مهر کردند و صبح روز بعد آن را به مرکز استان فرستادند. آئورلیانو گفت: «آزادیخواهان سر به جنگ برمی‌دارند.» دون‌آپولینارمسکوته حواس خود را روی قطعات دومینو متمرکز کرد و گفت: «اگر این را بخاطر عوض کردن آرا در صندوق می‌گویی، آنها جنگ را شروع نخواهد کرد؛ چند ورقهٔ قرمزرنگ در صندوق گذاشتیم تا اعتراضی پیش نیاید.» آئورلیانو ضرر در اقلیت قرار گرفتن را درک کرد و گفت: «اگر من آزادیخواه بودم، بخاطر آن ورقه‌ها می‌جنگیدم.» پدرزنش از بالای عینک خود به او نگاهی انداخت.

            گفت: «آئورلیتو، درست است که تو داماد من هستی ولی اگر آزادیخواه بودی، آنوقت عوض کردن آرا را نمی‌دیدی.»


صد سال تنهایی، گابریل گارسیا مارکز، ترجمهٔ بهمن فرزانه، انتشارات امیرکبیر

به شبکه‌های اجتماعی بفرستید!

  • Facebook
  • Google Plus
  • Twitter
  • → حقوق شهروندی – دسترسی به پست الکترونیک جیمیل
  •   ←

20 دیدگاه در “انتخابات بدون حادثه برگزار شد”

  1. گرگ دونده ۱۳۸۸/۱۲/۰۷ در ۸:۰۸ ب.ظ

    بابا تیکه انداز !!!نیشخند

    پاسخ ↓
  2. ففري ۱۳۸۸/۱۲/۰۸ در ۷:۱۵ ب.ظ

    گلابلهدستقهقههماچ

    پاسخ ↓
  3. مهسا ۱۳۸۸/۱۲/۰۸ در ۱۱:۰۴ ب.ظ

    If they can get you asking the wrong questions, they don’t have to worry about the answers
    Thomas Pynchon

    پاسخ ↓
  4. pink ۱۳۸۸/۱۲/۰۹ در ۱۰:۳۰ ق.ظ

    ما می دونستیم تقلب همه جای دنیا هست و بوده.
    از اون موقع ها که اجداد ما هنوز نبودن تا همین خرداد سال ۸۸

    پاسخ ↓
  5. haneel ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ در ۲:۳۰ ق.ظ

    این تصاویر زنجیره ای پا مفهومی دارن!!! میخوای نداشته هارو یادآوری کنی!!

    پاسخ ↓
  6. haneel ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ در ۲:۳۰ ق.ظ

    در لیبست کتابهایی بود که قرار بود بخونمش ولی حالا بیشتر خوشم اومد!

    پاسخ ↓
  7. pink ۱۳۸۸/۱۲/۱۰ در ۹:۳۷ ب.ظ

    عیبی نداره
    کامنتاتو یه بار مرور کردی دیگهمغرور

    پاسخ ↓
  8. یاسمین ۱۳۸۸/۱۲/۱۲ در ۱۲:۱۰ ق.ظ

    سلام مانی خان
    خوبی
    این متن خیلی جالب بود واجبم کردی برم بخرم بخونمش تا انتها
    چه خب  خوبی؟

    پاسخ ↓
  9. سودابه ۱۳۸۸/۱۲/۱۵ در ۲:۱۸ ق.ظ

    دروغ و ریا به شکلهای مختلف در همه جا یافت میشه!!
    خوبی مانی جان؟
    خیلی کم پیدایی !!!!!
    به ما هم سری بزن.
    گل

    پاسخ ↓
  10. فاطمه ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ در ۲:۱۴ ب.ظ

    صبح شنبه بود، رای ها را شمرده بودند، از نیمه شب تلفن بود که به خانه می زدند، من شوکه بودم، با استاد تماس گرفتم می گفت باید صبر کرد و منتظر واکنش ها بود… امتحان داشتم، دختر دیر رسید در جلسه گریه می کرد، درگیری بود و روز مادر با هم… من گیج بودم، فردا می گفت در خیابان می دویده و شعار می داده، بیست و پنجم رسید ما همه با هم بودیم، شب حرف می زدند که بی دلیل بردنمان… چه سخت می گذرد این روزها بی دوستان… دوستانی که پشت دیوارها نور نیست تنها طرح خنده اش در یادم مانده است.

    پاسخ ↓
  11. آهو ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ در ۹:۵۷ ب.ظ

    خیلی جالب بود…
    البته  متاسفانهناراحت

    پاسخ ↓
  12. پگاه ۱۳۸۸/۱۲/۱۸ در ۱۱:۰۸ ب.ظ

    اااا یادش بخیر

    پاسخ ↓
  13. نسترن ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ در ۵:۱۹ ب.ظ

      😐

    پاسخ ↓
  14. نسترن ۱۳۸۸/۱۲/۲۱ در ۵:۱۹ ب.ظ

      😐

    پاسخ ↓
  15. میم.حسین ۱۳۸۸/۱۲/۲۴ در ۱۲:۲۳ ب.ظ

    سلام مانی جان.
    دلم بسی تنگ شده برات.
    بعد سه ترم دارم میرم دانشگاه!! کلی احساس غربت و از این حرف‌ها دارم اون‌جا.
    خیلی خوشحال میشم که نظر تخصصیتو پای نوشته‌هام ببینم.

    پاسخ ↓
  16. معصومه ۱۳۸۸/۱۲/۲۶ در ۵:۰۷ ب.ظ

    لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید،… رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن

    روزهایت رنگارنگ

    فرا رسیدن سال نو را به شما تبریک عرض می کنم و سال خوب و خوشی را برایتان آرزومنم

    سال نو مبارک
    محسن و معصومه

    پاسخ ↓
  17. نگین حسینی ۱۳۸۸/۱۲/۲۷ در ۱۱:۴۱ ب.ظ

    کجایی پادراز؟؟ ما رفتیم و تو کم پیدا شدی؟؟!!  گل

    پاسخ ↓
  18. پگاه ۱۳۸۸/۱۲/۲۹ در ۱۱:۱۳ ب.ظ

    سال نو مبارکگل

    پاسخ ↓
  19. haneel ۱۳۸۹/۰۱/۰۱ در ۹:۳۵ ق.ظ

    سلاااااااااااااام
    سال نو مبارک

    پاسخ ↓
  20. نسترن ۱۳۸۹/۰۱/۰۱ در ۱:۳۹ ب.ظ

    عیدت مبارک مانی جان!
    پیروز و پاینده باشی…
    (-:

    پاسخ ↓

پاسخ دهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


کشف این هفته

  • #سعدی

    گر به صد منزل، فراق افتد میان ما و دوست

    همچنانش در میانِ جانِ شیرین منزلست

    به شبکه‌های اجتماعی بفرستید!

    • Facebook
    • Google Plus
    • Twitter

به جستجوی تو باشم

از این چیزا

  • ادبیات
  • افراد دارای معلولیت
  • باشگاههای هواداران
  • جفنگ
  • خوشبختی‌های کوچک
  • داستان
  • کودکی
  • مانی‌فست
  • همین‌جوری
  • منو

پا در هوا

آغوش رایگان انجمن باور بابا حقوق شهروندی شجریان شهرام ناظری پادکست پاشناسی

پادری

فروشگاه دستادست
بانک اطلاعات مناسب سازی

ادارهٔ بایگانی

  • ۱۳۹۵ (۷)
  • ۱۳۹۳ (۲۱)
  • ۱۳۹۲ (۴۰)
  • ۱۳۹۱ (۴۰)
  • ۱۳۹۰ (۷۳)
  • ۱۳۸۹ (۳۸)
  • ۱۳۸۸ (۹۶)
  • ۱۳۸۷ (۸۶)
  • ۱۳۸۶ (۵۶)
  • ۱۳۸۵ (۶۸)
  • ۱۳۸۴ (۲۹)
  • ۱۳۸۳ (۲۲)

من در شبکه‌های اجتماعی

پربحث‌ترین نوشته‌ها

  • بازی عاشقانه مثل چیز! 52 comments
  • پادراز دوم شد! 43 comments
  • محاکمه 40 comments
  • سوسک بلا٬ پادراز ناقلا! (خرگوش و گرگ٬ آن کارتون روسی رو که یادتونه؟!) 40 comments
  • زنده مانده از دست کلاغ با پستونک! 40 comments

پربازدیدترین نوشته‌ها

  • حافظ توصیهٔ اکید کرده!
  • یک کامنتی بود با شعری از عماد خراسانی
  • به قول فخرالدین عراقی
  • درباره پادراز
  • بازی عاشقانه مثل چیز!

© ۱۳۸۳ - ۱۳۹۷ وبلاگ پادراز | قالب تم هورس | قدرت گرفته از وردپرس
بازگشت به بالا