کودکان معلول چند نفرند؟!
آلبرت اینشتین در جایی گفته است: «تا زمانیکه حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.» و به راستی که اگر چنین دیدگاهی در جوامع انسانی فراگیر بود، و اگر به آسایش و رفاه و سلامت جسمی و روحی کودکان توجه بیشتری میشد، دنیای زیباتری داشتیم. دنیایی که کودکان ِ بزرگ شدهاش، آن قدر بزرگ باشند که کودکی را جدی بگیرند!
تمام ادیان و اخلاق بشری، تلاش داشتتند تا با احترام نسبت به حقوق کودکان، شور و نشاط و سلامت و آینده انسان را تضمین کنند. از همین رو در سالیان اخیر سعی شد به این نگرش، جنبهٔ قانون و قراردادی نیز داده شود. کنوانسیون حقوق کودک معروفترین سند در این باره است که جمهوری اسلامی ایران نیز با تصویب مجلس شورای اسلامی به آن پیوسته است و طبق ماده ۹ قانون مدنی، اسناد الزامآور بینالمللی در حکم قانونند.
ماده ۲۳ این کنوانسیون در مورد حقوق کودکان معلول میگوید: «حکومتها اعلام میدارند که اگر یک کودک دارای نقص بدنی یا عقلی است، باید در عین معلولیت خودش، یک زندگی شایسته انسانی داشته باشد. زندگیای که در آن، حیثیت او محفوظ باشد و شرکت فعال و مستقل او در زندگی جمعی تسهیل گردد.» و نیز «حکومتها اعلام میکنند که کودک معلول، دارای حق حمایت ویژه حکومتی است و باید تا حد ممکن، برای آن کودک و والدین و یا سرپرست او امکانات مناسب را فراهم نمود.»
باتوجه به این الزام و قوانین دیگر داخلی، سازمان آمار و سازمان بهزیستی کشور در قدم اول موظف به شناسایی همه کودکان معلول هستند. برخی آمار تطبیقی جهانی، متوسط تعداد معلولان هر کشوری را ۳ درصد اعلام میکردند و باتوجه به شرایط خاص ایران (وقوع جنگ تحمیلی و آمار بسیار بالای تصادفات جادهای) تا قبل از سال ۱۳۸۵ رقمی حدود سه میلیون نفر اعلام میشد. اما در سرشماری عمومی نفوس و مسکن کشور آن سال، جمع افراد دارای معلولیت یک میلیون و دوازده هزار نفر اعلام شد! این در حالی است که سال گذشته سازمان بهزیستی کشور تعداد معلولان تحت پوشش را چهارصد و هفتاد هزار نفر اعلام کرد. به سخنی دیگر، طبق اعلام رسمی هنوز بیش از نیمی از افراد معلول، تحت پوشش نهاد قانونی حمایتی خود در نیامدهاند.
اما شناخت وضعیت کودکان و نوجوانان معلول ضرورتی دوچندان دارد. چراکه به خاطر نیازهای متفاوت روحی و جسمی این سنین، توجه به آموزش و بهداشت و تفریحات آنان اهمیت بسیار دارد و برنامهریزی کلان در این زمینه نیازمند آمار دقیق است.
سرشماری سال ۸۵ مجموع تفکیک سنی افراد دارای معلولیت در سنین تحصیل را حدود دویست هزار نفر برآورد میکند. اما طبق اعلام سازمان آموزش و پرورش استثنایی در سال ۸۶، ۸۵ هزار دانشآموز در هفت گروه نابینا، ناشنوا، کمتوان ذهنی، اختلالات رفتاری، معلولان، یادگیری و چند معلولیتی تحصیل میکنند. اینجاست که آمار مدیر مرکز آموزش و پرورش استثنایی استان همدان در گفتگو با خبرگزاری فارس تکاندهنده جلوه میکند: تنها نیم درصد دانشآموزان استثنایی کشور زیر پوشش مراکز آموزش پرورش استثنایی هستند!
سؤالی که مطرح میشود این است که آیا مابقی این تعداد در مدارس عادی مشغول به تحصیلند یا اساساً کودکانی فراموششدهاند که حتی از تحصیل هم محروم ماندهاند؟ یا شاید هیچ کدام از این آمارها تمام واقعیت را بیان نمیکنند؟
چنین تناقضهای آماری در بخشهای دیگر هم مشهود است اما به نظر میرسد برای تأمین خدمات رفاهی، بهداشتی، آموزشی و فرهنگی کودکان معلول ایرانی ابتدا باید به برآورد درستی از تعدادشان برسیم. به یاد داشته باشیم همه افراد جامعه حق داشتن فرصتهایی برابر در زندگی را دارند. شناخت کامل و رسیدگی سریع به وضعیت کودکان معلول، گام مهمی است برای دستیابی به این هدف و بنای آیندهای بهتر.
منابع:
– نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن، مرکز آمار ایران
http://www.sci.org.ir/portal/faces/public/census85
/census85.natayej/census85.jadavelmomtakhab
– خبرگزاری دانشجویان ایران
– سایت سازمان آموزش و پرورش استثنایی
http://www.seo.medu.ir/IranEduThms/theme2/cntntpge.php?pgid=22&rcid=984
– سایت ویکیگفتاورد
http://fa.wikiquote.org/wiki/کودک
– بانک اطلاعات آموزش و پرورش ایران
http://www.edub.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=1034&Itemid=103
– سایت سازمان بهزیستی کشور
http://www.behzisti.ir/Documents/Show.aspx?id=14
پاوبلاگی: با تشکر از دوست خوبم هاجر دهبزرگی، این مطلب در شماره ۱۰۲ ماهنامه گزارش به چاپ رسیده است!
به شبکههای اجتماعی بفرستید!
- داستان دستان همچنان ادامه دارد!
- شیرین!
یاد حرفای یکی از دوستان اینترنتیم افتادم
دخترخاله ای داره نه ساله که از هجده ماهگی دچار معلولیت شده… برام میگفت با توجه به اینکه در یکی از شهرهای کوچک استان فارس زندگی میکنند و پدر این دختر کوچولو اصولا دختر نمیخواسته و حالا هم که دخترش معلول هست
فقط یک سال بهش اجازه تحصیل داده و با وجود اینکه در همون یک سال این دختر به همه ثابت میکنه که از ضریب هوشی بالایی برخورداره اما پدر نامحترمش سال بعد اجازه نمیده ببرنش مدرسه و وقتی هم با گریه های دخترش مواجه میشه اون دختر معلول رو کتک میزنه و بهش میگه توکه هیچیت به آدمیزاد نرفته لازم نیست درس بخونی
حالا نمیدونم باید باور کنم که اینجا ایران است مهد تمدن و ما در قرن بیست و یک به سر میبریم یا نه
سلام.
جزو دوستای فراموش شده ام نه؟
از همین جاست که معلوم می شه این مملکت سروته نداره دیگه
حالا تو این بی سروتهی هیچ کسی از خودش نمی پرسه باید از خودم شروع کنم (مثل بابای این بچه) یا باید از جامعه!