وبلاگ پادراز

وبلاگ شخصی مانی رضوی‌زاده

وبلاگ پادراز
  • منزل
  • ردّ پا
    • بیوگرافی من
    • درباره پادراز
  • کشف این هفته
    • کشف‌های قبلی‌
  • پایکوبی
  • تماس با من
  • منو

گزارشی از یک افتضاح!

توسط مانی ۱۳۸۶/۰۸/۱۹ افراد دارای معلولیت ۱۸ دیدگاه

حدود ۱۰ روز پیش یک گزارش – مصاحبه تهیه کردم در مورد وضعیت حمل و نقل معلولان و سرنوشت شرکت بهزیست‌کار که در گروه اینترنتی و سایت باور گذاشته شد و همچنان در نوبت چاپ روزنامه همشهری‌ست. علی‌رغم اعلام صریح مدیرعامل شرکت که همه چیز سریعاً راه‌اندازی می‌شود، شنیدیم که کاغذبازی جدیدی در راه است و باید برای بار nاُم اثبات بشود که اینجانبان معلولیم و به دلیل مناسب نبودن حمل و نقل عمومی (مثل مترو و اتوبوس) باید از چنین سرویسهایی استفاده کنیم…

 

برای من یکی که روشن شده بوروکراسی اداری سازمان بهزیستی و مدیریت آنجا، جزو عقب افتاده‌ترین و مزخرف‌ترین سازمان‌های دولتی ایران است. آنها حتی از یکپارچه کردن پرونده‌ها و ایجاد سیستمی مشخص برای معرفی افراد تحت پوشش‌شان عاجزند. وگرنه کار آنچنان پیچیده‌ای نیست که از روی پرونده من ِ نوعی، میزان و نوع معلولیتم و اسم و آدرسم را به شرکت تحت نظارت خودشان ارسال کنند و لازم نباشد که من آنجا بروم، شماره پرونده‌ام را بدهم، طرف مسئول بر و بر نگاهم کند و مطمئن بشود که این خودم هستم که روی ویلچر نشسته‌ام و فی‌المثل شارلاتانی کلک نزده باشد، نامه بگیرم، نامه‌ام را به شرکت بهزیست‌کار ببرم و بعدش دوباره کد اشتراک بگیرم!

 

جالبش این است که چندین سال پیش من به صورت اتوماتیک عضو شده بودم. سازمان بهزیستی من را به عنوان معلول ضایعه نخاعی معرفی کرده بود و از طرف شرکت خیلی محترمانه زنگ زدند و با اختصاص کد اشتراکم، توضیح دادند که چطوری از سرویسها استفاده کنم. بازگشت به عقب و نادانی مدیران نسبت به عملکرد گذشته سازمانشان را دارید که؟!

به شبکه‌های اجتماعی بفرستید!

  • Facebook
  • Google Plus
  • Twitter
  • →  
  • محاکمه ←

18 دیدگاه در “گزارشی از یک افتضاح!”

  1. hamed ۱۳۸۶/۰۸/۱۹ در ۷:۳۴ ب.ظ

    mese hamishe ghabl az inke posto bekhoonam faghat oomadam be onvane nafare avval kart bezanamo beram

    پاسخ ↓
  2. سارا ۱۳۸۶/۰۸/۱۹ در ۹:۲۰ ب.ظ

    سلام استاد!اومدم حاضری بزنم!!!!!!!

    پاسخ ↓
  3. مثل آب برای شکلات ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۱۲:۱۱ ق.ظ

    چی شد که این طور شد؟

    پاسخ ↓
  4. شهروز بیدآبادی مقدم ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۱:۳۰ ق.ظ

    آقا مانی سلام … از آشنایی با شما خیلی خوشبختم !!

    ممنون که به وبلاگ ویونا سر زدید …

    پاسخ ↓
  5. هانيل ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۶:۳۳ ق.ظ

    منم شنیدم

    در هر حالت ماشین ها راه افتادن

    فعلا باید با سازهاشون برقصیم

    پاسخ ↓
  6. طاها ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۸:۰۰ ق.ظ

    کم پیدایی جناب پسر جنگل!!!

    پاسخ ↓
  7. ققنوس ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۹:۱۰ ق.ظ

    اشتباه نکن مانی جان! این اسمش بازگشت به عقب نیست! اجرای عدالت و مهرورزی اسم درست تریه!

    پاسخ ↓
  8. ناهيد ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۱۰:۲۳ ق.ظ

    سلام گل پسر.

    .خوبه یه دکتر هم نذاشتن که آزمایش کنه ببینه واقعا نمی تونید راه برید یا نه؟

    فکر کنم عناوین این کارمند ها که عوض میشه یا یه رئیس جدید سر کار میاد پرونه ها را به کل دور میریزن.ایشالله همه چیزا درست میشه

    موفق و پیروز باشی

    پاسخ ↓
  9. فاطمه جويکار(قاصدک) ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۴:۰۸ ب.ظ

    سلام.

    ای بابا…….

    چی بگم؟

    همیشه این مشکلات هست.

    پاسخ ↓
  10. فرناز ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۴:۰۸ ب.ظ

    راست می گی اینجا فقط عشق کاغذ بازی دارن

    خب بهزیستی زحمت بکشه اسامی معلولین واجد به ذ شرایط را به این شرکت فکس کنه

    تکنولوژی به چه درد می خوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    به روزم و منتظر

    پاسخ ↓
  11. معصومه ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۴:۳۳ ب.ظ

    سلام خوبین؟

    ممنونم که بهم سر می زنید خیلی مطالبتون خوب و مفیده براتون آرزوی موفقیت می کنم

    پاسخ ↓
  12. نيلوفر (ورود با کفش سياه ممنوع) ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۵:۳۵ ب.ظ

    سلام

    می خواستم دعوتت کنم که اگه کفشات سیاه نیست یه سری به ویبلاگم بزنی

    پاسخ ↓
  13. فائزه ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۹:۰۲ ب.ظ

    مرسی که سر زدی ..راستی از کجا پیدام کردی ؟!

    پاسخ ↓
  14. فائزه ۱۳۸۶/۰۸/۲۱ در ۹:۰۲ ب.ظ

    !we r really sorry about them

    پاسخ ↓
  15. فريشکا ۱۳۸۶/۰۸/۲۲ در ۱۲:۴۹ ق.ظ

    سلام دوست من

    نگاران نباش فقط توی این سازمان نیست که بروکراسی حاکمه!!!

    خود من بعد از ۷ سال استخدام در یکی از بیمارستانها برام نامه اومده ار سازمان طرح که شما طرح دوره کارشناسی خودتون رو نگذروندین حتی به خودشون زحمت نداده بودن با دانشگاه مربوطه تماس بگیرن خلاصه کلی دوندگی که بابا من طرح گذروندم وگرنه چطوری استخدام شدم؟؟؟؟

    خلاصه اینکه گلم خیلی به خودت فشار نیار

    این خانه از پای بست ویران است!!!!

    پاسخ ↓
  16. سودابه ۱۳۸۶/۰۸/۲۳ در ۹:۰۳ ب.ظ

    متاسفم..

    واقعا مایه ی شرمه …

    خیلی بده …. صبوری هم حدی داره …

    پاسخ ↓
  17. من ۱۳۸۶/۰۸/۲۶ در ۱:۵۱ ب.ظ

    هر دم از این باغ بری میرسد.

    پاسخ ↓
  18. پگاه ۱۳۸۶/۰۸/۲۷ در ۷:۰۰ ب.ظ

    پاسخ ↓

پاسخ دادن به سودابه لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


کشف این هفته

  • #سعدی

    گر به صد منزل، فراق افتد میان ما و دوست

    همچنانش در میانِ جانِ شیرین منزلست

    به شبکه‌های اجتماعی بفرستید!

    • Facebook
    • Google Plus
    • Twitter

به جستجوی تو باشم

از این چیزا

  • ادبیات
  • افراد دارای معلولیت
  • باشگاههای هواداران
  • جفنگ
  • خوشبختی‌های کوچک
  • داستان
  • کودکی
  • مانی‌فست
  • همین‌جوری
  • منو

پا در هوا

آغوش رایگان انجمن باور بابا حقوق شهروندی شجریان شهرام ناظری پادکست پاشناسی

پادری

فروشگاه دستادست
بانک اطلاعات مناسب سازی

ادارهٔ بایگانی

  • ۱۳۹۵ (۷)
  • ۱۳۹۳ (۲۱)
  • ۱۳۹۲ (۴۰)
  • ۱۳۹۱ (۴۰)
  • ۱۳۹۰ (۷۳)
  • ۱۳۸۹ (۳۸)
  • ۱۳۸۸ (۹۶)
  • ۱۳۸۷ (۸۶)
  • ۱۳۸۶ (۵۶)
  • ۱۳۸۵ (۶۸)
  • ۱۳۸۴ (۲۹)
  • ۱۳۸۳ (۲۲)

من در شبکه‌های اجتماعی

پربحث‌ترین نوشته‌ها

  • بازی عاشقانه مثل چیز! 52 comments
  • پادراز دوم شد! 43 comments
  • محاکمه 40 comments
  • سوسک بلا٬ پادراز ناقلا! (خرگوش و گرگ٬ آن کارتون روسی رو که یادتونه؟!) 40 comments
  • زنده مانده از دست کلاغ با پستونک! 40 comments

پربازدیدترین نوشته‌ها

  • حافظ توصیهٔ اکید کرده!
  • یک کامنتی بود با شعری از عماد خراسانی
  • به قول فخرالدین عراقی
  • درباره پادراز
  • بازی عاشقانه مثل چیز!

© ۱۳۸۳ - ۱۳۹۸ وبلاگ پادراز | قالب تم هورس | قدرت گرفته از وردپرس
بازگشت به بالا