گرامیداشت هشتمین سال فعالیت انجمن باور
چه باک از مسیری که هولآور است؟ که رهتوشهی ما پر از باور است
از نخستین همایش رسمی دوستانم در اسفند ۱۳۸۳ تا اسفند ۱۳۹۱ هشت سال گذشته است؛ هشت سال از قوام گرفتن ایدهای که نامش را گذاشتیم باور.
باور؟ باور به چی؟ خب ما باور داشتیم که میتوانیم! به همین سادگی! ما به تواناییهای انسان باور داشتیم. باور داشتیم که میتوانیم دریچههایی نویی را برای خودمان، جامعه و افراد دارای معلولیت بگشاییم. باور داشتیم که باید فرصتهای زندگی برای افراد دارای معلولیت با عموم جامعه برابر باشد. باور داشتیم که جامعه باید از حقوق ما آگاه شود. باور داشتیم که باید کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت در جامعه ایران بهبود پیدا کند. باور داشتیم که منزلت انسانی هر فرد به وضعیت فیزیکی و جنسیت او بستگی ندارد. و باور داشتیم که میتوانیم این باورها را در جامعه ترویج کنیم. ما خواستیم که باور را زندگی کنیم…
در این هشت سال، فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کردیم. درسهای زیادی آموختیم. دوستان زیادی یافتیم. کارهای زیادی انجام دادیم. و سعی کردیم بذرهای نهال کوچک باورمان را در دلهای مردمانِ آگاه سرزمینمان بکاریم. قضاوتِ اینکه کارنامهٔ ما تا چه حد پربار بوده است، با شما.

باوریها در کویر مرنجاب (آبان ۱۳۸۸) - نخستین کویرنوردی افراد دارای معلولیت در ایران
پاوبلاگی کپیرایت: شعر نخست از محسن مشایخی فرد، فوق لیسانس ادبیات و دارای معلولیت جسمی – حرکتی.
پاوبلاگی باوری: چند مطلب به مناسبت همایش سالگرد تأسیس انجمن باور خواهم داشت.
به شبکههای اجتماعی بفرستید!
- معرفی آلبوم ۴۰ حکایت از گلستان سعدی
- انجمن باور چیست؟
ایییی تو هم مرنجاب کاشان رو دیدی؟ فوق العاده نبود؟ برای من یک تجربه ی فراموش نشدنی بود… راز آلود و عجیب 🙂
من توی تجربه مرنجاب همراهشون نبودم متأسفانه. البته چند ماه بعدش منم رفتم کویر روستای مصر. فوقالعاده بود. با تعبیرت موافقم در مورد کویر.
یادش بخیر، به نظرم بی نظیر ترین برنامه حضور اجتماعی و در عین حال توانمندسازی باور بود؛ تجربه ای که ایکاش مشابهش قابل تکرار باشد.